مجموعه مقالات سمینار
تئاتر خصوصی در ایران
به کوشش مهرداد رایانی مخصوص
موانع و راهکارها برای خصوصی سازی تئاتر
( بر اساس بررسی تجربی کارگاه تئاتر بومرنگ)
رضا میکائیل زاده
به مناسبت برگزاری سمینار تئاتر خصوصی در ایران
29 و 30 دی و بهمن ماه 1387
اگر از کنار اتفاقاتی که برای ما می¬افتد، بی¬اهمیت عبور کنیم، مقصر کیست؟
من یک نقاش اقتصادی هستم. نقاش اقتصادی، کسی است که با شناخت از باورها و ارزش¬ها و رفتارهای جامعه اطراف خود به یک گروه تولیدی پیوند می¬خورد و راه را برای رسیدن به آرزوهایشان می¬سازد. به دلیل آنکه تمامی معایب موجود بر سر اقتصاد تئاتر، زخم¬هایی است که در طول پنج سال گذشته بر پیکرم نشسته و یادگاری¬های زیبایی است که از تئاتر کشورم به همراه دارم از درس¬های شیرینی سخن خواهم گفت که در مسیر تمام کسانی که بخواهند در این راستا حرکت کنند دیده خواهد شد. تاکید می¬کنم، مواردی که بازگو میشود تنها پیش فرض یا نظریه نیست، بلکه تجربیاتی است که من و دوستانم برای رساندن کارگاه تئاتر بومرنگ به یک بنگاه اقتصادی متحمل شدهایم.
بومرنگ فرزندی است که عصاره تجربیاتمان را در آن گرد آورده¬ایم و امروز برای تئاتر کشور به یادگار می-گذاریم.
اگر بخواهید درباره¬ی تنها بنگاه اقتصادی کشور که در زمینه تئاتر فعال است، بدانید که چگونه بعد از پنج سال توانسته به گردش مالی 6000000000 ریال در سال و همکاری 70نفر هنرمند و 7 پرسنل اداری ، یک حرکت اقتصادی را شکل دهد ، می¬توانید اطلاعات لازم را از سایت
www.boomerangtheater.ir دریافت کنید.
در مقاله¬ی مطرح شده تنها سه نکته¬ی اولیه و بنیادین از موانع موجود مطرح می¬شود و در ادامه راه کارهای اجرایی پیشنهاد می¬گردد.
نگاه اقتصادی هنرمندان بزرگترین مساله بر سر راه خصوصی سازی ، مقوله¬ی نگاه خود هنرمندان به اقتصاد در تئاتر است. هنرمندان به سابقه تاریخی غلطی که تجربیات شخصی و تعاریف افراد غیر حرفه¬ای درباره اقتصاد در ذهنشان ایجاد کرده¬اند ، همواره از کسانی که کاراکتر اقتصادی داشته باشند، می¬ترسند. مقداری از این ترس به این دلیل است خود را دست کم گرفته¬اند و احساس می¬کنند فردی که با اقتصاد آشنایی داشته باشد ، می¬تواند آنان را استثمار کند. این ترس بنیادی، فضا را برای انجام این عمل از طرف افراد سودجو هموار ساخته است در صورتی که اقتصاد و به کارگیری ابزارهای آن در راستای سودآوری بشر، طراحی شده است. با این ذهنیت تاریخی ، نزدیک شدن به هنرمندان علی الخصوص هنرمندان تئاتر کاری بس دشوار به نظر می¬رسد ، اما اراده ما بر این امر استوار بود و بر آن شدیم تا با ابزار اعتمادسازی، این مانع بزرگ از سر راه برداشته شود.
وسعت میدان انجام کار(از نگاه هنرمندان)
باور موجود هنرمندان آن است که فضای کار، یک فضای محدود است و آنها باید همواره رضایت عده¬ای را نگهدارند تا بتوانند کار کنند.یکی از عواقب این نوع نگاه، اصطلاحاً خالی کردن زیر پای همکاران است که باعث می¬شود گروه هنرمندان از یکدیگر دور و دورتر شوند در صورتی که با شفاف سازیِ میدان فعالیت هر گروه و باز بودن فضا برای ارتقا و رشد به جای تخریب، همراهی اتفاق خواهد افتاد بزرگترین مانع بر سر این حرکت ، مانع فرهنگی است و بزرگترین راه حل فرهنگی ،ایجاد شخصیت کاری برای هنرمندان است. من بارها و بارها این پرسش را مطرح کردم و بارها و بارها این پاسخ را شنیدم که:
اگر فلان اسپانسر بخواهد فلان کار را در کار لحاظ کنی چه میکنی؟ و هنرمند پاسخ داده من کاری که خودم بخواهم، انجام می¬دهم و کار اسپانسر را انجام نمی¬دهم . چرا چنین پاسخی وجود دارد؟
لازم به توضیح است که وقتی یک کارگردان ، منتظر فروش گیشه برای امرار معاش خود باشد، بنابراین به صورت غیرارادی پذیرفته که هنرش را بفروشد و این اصل به این معناست که هنرمند پذیرفته که شغلش هنر است و در این راستا نیز باید بپذیرد که در نظر گرفتن و اجرای نظرات یک اسپانسر، میتواند کمک بسیار زیادی در رسیدن به اهداف شغلی اش باشد و اوست که هنرمندانه اسپانسرها را به سمت اهداف خود میل میدهد.
یکی از راهکارهای برداشت موانع ، ایجاد شغل هنری و فرهنگ آن است.
جامعه ، هنرمند را صاحب شغل نمیداند ، زیرا هنرمند خودش نیز باور ندارد که شاغل است پس جامعه بیگناه است.
شیوه ارتباطی دولت با هنرمندان
دولت در طی سالیان گذشته ، باور داشته که هنرمندان ، توانایی انجام کارهای اقتصادی را ندارند ، بنابراین سکان اقتصاد را خود به دست خود گرفته و جالبی اینجاست که هنرمندان با تمام کاستی¬ها از این مقوله راضی هستند. اگر دولت ، روند اقتصادی حساب شده و قابل قبولی ارایه می¬داد شاید این وابستگی ، مفهوم می¬بود ، اما در حال حاضر؟! متاسفانه هنرمندان ، باوری اقتصادی مطلوبی ندارند.
راهکارها
اقتصاد، علمی است که انسان ، همانند تمامی آثار هنری آن را خلق کرده تا حس آسایش او را تامین کند، بنابراین با شناخت بهتر آن باید رویکردی تازه به این مقوله داشته باشیم .
ایجاد قوانین یکی از راهکارهای برداشتن موانع است که باید با مشخص کردن سرفصل¬های آن به سمت تبیین آن رفت.
– اصل تفکر گروهی ، مهم¬ترین عامل پیشرفت است که همواره بایستی از طرف دست اندرکاران یک بنگاه اقتصادی تقویت شود.
– اصل ایجاد نگاه مثبت به حرکت¬های اقتصادی به همان اندازه تفکر گروهی در رو به جلو حرکت کردن یک سیستم موثر است .
– در راه رسیدن به یک چرخه¬ی اقتصادی خصوصی مطلوب، ابتدا بایستی هویت شغلی گروه¬های نمایشی به عنوان یک تشکل اقتصادی تعریف شود. یکی از نیازهای گروه¬های مختلف ، داشتن دفتر کار است تا بتوانند در آنجا فعالیت¬های خود را بسامان کنند. با داشتن هویت شغلی، این امر ممکن خواهد شد و دولت می¬تواند در این باره کمک مفیدی انجام دهد.
– دولت، سرمایه¬های کلانی را برای راه اندازی اقتصاد در اختیار دارد که می¬تواند با توجه به توانایی اجرایی گروه¬ها مساعدت¬هایی را در اختیارشان قرار دهد تا آنان بتدریج رشد کنند. کمک¬های دولت در عرصههای مختلف نشان می¬دهد که این کمک¬ها تیغه دو لبه عمل می¬کنند، یعنی علاوه بر آن که میتوانند به ارتقای یک فعالیت به همان اندازه نیز می¬توانند کمترین توان اجرایی را هم از بین ببرند، پس بایستی در انجام این کار بسیار دقت کرد و کارشناسانه به موضوع نگریست.
– گروه¬ها، تماشاگران خاصی را برای نمایش¬های خود تربیت کنند و آن¬ها را در کنترل داشته باشند. – کارخانه هر گروه نمایشی، سالن نمایش اوست. پس یکی از راه¬های رسیدن به تئاتر خصوصی، امکان داشتن یک سالن برای یک یا چند گروه نمایشی است.
– حرکت اقتصادی هر گروه بایستی بر مبنای اسپانسر و گیشه تعریف شود تا هر یک از این دو فرآیند بتوانند یکدیگر را تقویت کنند.
باورهایی که ما را در رسیدن به اهداف اقتصادیمان کمک کرد، عبارتند از:
– ما بهترین هستیم، پس باید آن را ابتدا به خودمان و سپس به جهانیان ثابت کنیم.
– ما هیچ گاه نمی¬توانیم با متدهای اروپایی¬ها به اهدافمان دست پیدا کنیم. با دو مثال ساده آن را مقایسه می¬کنم:
کشاورزی ما متکی به آبیاری است و کشاورزی اروپاییان متکی بر دیمی بودن. هوای خوب از نگاه ایرانیان ، هوای بارانی است و هوای خوب از دید اروپاییان، هوای ابری است. غذای ما با آن¬ها فرق دارد و هوایی که تنفس می¬کنیم نیز. پس ما با آن¬ها فرق داریم.
ایجاد یک چرخه اقتصادی ضروری¬ترین نکته است که جزئیات آن در محدوده¬ی این گفتار نمی¬گنجد.اگر از کنار اتفاقاتی که براي ما میافتد، بیاهمیت عبور کنیم،مقصر کیست؟ من یک نقاش اقتصادي هستم . نقاش اقتصادي، کسی است که با شناخت از باورها و ارز شها و رفتارهاي جانعه اطراف خود به یک گروه تولیدي پیوند میخورد و راه را براي رسیدن به آرزوهایشان میسازد.
به دلیل آنکه تمامی معایب موجود بر سر اقتصاد تئاتر، زخمهایی است که در طول پنج سال گذشته بر پیکرم نشسته و یادگاريهاي زیبایی است که از تئاتر کشورم به همراه دارم از درس هاي شیرینی سخن خواهم گفت که در مسیر تمام کسانی که بخواهند در این راستا حرکت کنند دیده خواهد شد.
تاکید میکنم ، مواردي که بازگو میشود تنها پیش فرض یا نظریه نیست،بلکه تجربیاتی است که من و دوستانم براي رساندن کارگاه تئاتر بومرنگ به یک بنگاه اقتصادي متحمل ش ده ایم. بومرنگ فرزندي است که عصاره تجربیاتمان را در آن گرد آوردهایم و امروز براي تئاتر کشور به یادگار میگذاریم.
اگر بخواهید دربارهي تنها بنگاه اقتصادي کشور که در زمینه تئاتر فعال است ، بدانید که چگونه بعد از پنج سال توانسته به گردش مالی 6000000000 ریال در سال و همکاري 70 نفر هنرمند و 7 پرسنل اداري ، یک حرکت اقتصادي را شکل دهد ، میتوانید اطلاعات لازم را از سایت www.boomerangtheater.ir دریافت کنید .
در مقالهي مطرح شده تنها سه نکتهي اولیه و بنیادین از موانع موجود مطرح میشود و در ادامه راه کارهاي اجرایی پیشنهاد م یگردد.
نگاه اقتصادي هنرمندا ن بزرگترین مساله بر سر راه خصوصی سازي ، مقول هي نگاه خود هنرمندان به اقتصاد در تئاتر است.
هنرمندان به سابقه تاریخی غلطی که تجربیات شخصی و تعاریف افراد غیر حرفهاي درباره اقتصاد در ذهنشان ایجاد کردهاند ، همواره از کسانی که کاراکتر اقتصادي داشته باشند، میترسند.مقداري از این ترس به این دلیل است خ ود را دست کم گرفتهاند و احسا س میکنند فردي که با اقتصاد آشنایی دا شته باشد ، م یتوان د آنان را استثمار کند. این ترس بنیادي، فضا را براي انجام این عمل از طرف افراد سودجو هموار ساخته است در صورتی که اقتصاد و به کارگیري ابزارهاي آن در راستاي سودآوري بشر، طراحی شده است. با این ذهنیت تاریخی ، نزدیک شدن به هنرمندان علی الخصوص هنرمندان تئاتر کاري بس دشوار به نظر میرسد ، اما اراده ما بر این امر استوار بود و بر آن شدیم تا با ابزار اعتمادسازي، این مانع بزرگ از سر راه برداشته شود.
2- وسعت میدان انجام کار(از نگاه هنرمندان) باور موجود هنرمندان آن است که فضاي کار، یک فضاي مح دود است و آنها باید همواره رضایت عدهاي ر ا نگهدارند تا بتوانند کار کنند.یکی از عواقب این نوع نگاه، اصطلاحا خالی کردن زیر پاي ه مکاران است که باعث میشود گروه هنرمندان از یکدیگر دور و دورتر شوند در صورتی که با شفاف سازيِ میدان فعالیت هر گروه و باز بودن فضا براي ارتقا و رشد به جاي تخریب، همراهی اتفاق خواهد افتاد بزرگترین مانع بر سر این حرکت ، مانع فرهنگی است و بزرگترین راه حل فرهنگی ،ایجاد شخصیت کاري براي هنرمندان است.
من بارها و بارها این پرسش را مطرح کردم و بارها و بارها این پاسخ را شنیدم که : اگر فلان اسپانسر بخواهد فلان کار را در کار لحاظ کنی چه میکنی؟ و هنرمند پاسخ داده من کاري که خودم بخواهم، انجام م یدهم و کار اسپانسر را انجام نم یدهم . چرا چنین پاسخی وجود دارد ؟
لازم به توضیح است که وقتی یک کارگردان ، منتظر فروش گیشه براي امرار معاش خود باشد، بنابراین به صورت غیرارادي پذیرفته که هنرش را بفروشد و این اصل به این معناست که هنرمند پذیرفته که شغلش هنر است و در این راستا نیز باید بپذیرد که در نظر گرفتن و اجراي نظرات یک اسپانسر، میتواند کمک بسیار زیادي در رسیدن به اهداف شغلی اش باشد و اوست که هنرمندانه اسپانسرها را به سمت اهداف خود میل میدهد.
یکی از راهکارهاي برداشت موانع ، ایجاد شغل هنري و فرهنگ آن است. جامعه ، هنرمن د را صاحب شغل نمیداند ، زیرا هنرمند خ ودش نیز باور ندارد که شاغل است پس جامعه بی گناه است.
شیوه ارتباطی دولت با هنرمندان دولت در طی سالیان گذشته ، باور داشته که هنرمندان ، توانایی انجام کارهاي اقتصادي را ندارند ، بنابراین سکان اقتصاد را خود به دست خود گرفته و جالی اینجاست که هنرمندان با تمام کاستیها از این مقوله راضی هستند. اگر دولت ، روند اقتصادي حساب شده و قابل قبولی ارایه میداد شاید این وابستگ ی ، مفهوم م یبود ، اما در حال حاضر؟! متاسفانه هنرمندان ، باور ي اقتصادي مطلوبی ندارن د . راهکارها اقتصاد، علمی است که انسان ، همانند تمامی آثار هنري آن را خلق کرده تا حس آسایش او را تامین کند، بنابراین با شناخت بهتر آن باید رویکردي تازه به این مقوله داشته باشیم
. 3 ایجاد قوانین یکی از راهکارهاي ب رداشتن موانع است که باید با مشخص کردن سر فصلهاي آن به سمت تبیین آ< < رفت. - اصل تفکر گروهی ، مه مترین عامل پیشرفت است که همواره بایستی از طرف دست اندرکاران یک بنگاه اقتصادي تقویت شود .
– اصل ایجاد نگاه مثبت به حرکتهاي اقتصادي به همان اندازه تفکر گروهی در رو به جلو حرکت کردن یک س یستم موثر است . – در راه رسیدن به یک چرخ هي اقتصادي خصوصی مطلوب، ابتدا بایستی هویت شغلی گروههاي نمایشی به عنوان یک تشکل اقتصادي تعریف شود.یکی از نیازهاي گروههاي مختلف ، داشتن دفتر کار است تا بتوانند در آنجا فعالیتهاي خود را بسامان کنند.با داشتن هویت شغلی، این امر ممکن خواهد ش د و دولت میتواند در این باره کمک مفیدي انجام دهد.
– دولت ، سرمایههاي کلانی را براي راه اندازي اقتصاد در اختیار دارد که میتواند با توجه به توانایی اجرایی گروهها مساعدتهایی را در اختیارشان قرار دهد تا آنان بتدریج رشد کنند. کمکهاي دولت در عرصههاي مختلف نشان میدهد که این کمکها تیغه دو لبه عمل م یکنند، یعنی علاوه بر آن که میتوانند به ارتقاي یک فعالیت به همان اندازه نیز میتوانند کمترین توان اجرایی را هم از بین ببرند ، پس بایستی در انجام این کار بسیار دقت کرد و کارشناسانه به موضوع نگریست.
– گروهها، تماشاگران خاصی را براي نمایشهاي حود تربیت کنند و آنها را در کنترل داشته باشند.
– کارخانه هر گروه نمایشی، سالن نمایش اوست. پس یکی از راههاي رسیدن به تئاتر خصوصی ، امکان داشتن یک سالن براي یک یا چند گروه نمایشی است. – حرکت اقتصادي هر گروه بایستی بر مبناي اسپانسر و گیشه تعریف شود تا هر یک از این دو فرآیند بتوانند یکدیگر را تقویت کنند.
باورهایی که ما را در رسیدن به اهداف اقتصادیمان کمک کرد، عبارتند از : – ما بهترین هستیم ، پس باید آن را ابتدا به خودمان و سپس به جهانیان ثابت کنیم.
– ما هیچ گاه نمیتوانیم با متدهاي اروپاییها به اهدافمان دست پیدا کنیم. با د و مثال ساده آن را مقایسه میکنم: کشاورزي ما متکی به آبیاري است و کشاورزي اروپاییان متکی بر دیمی بودن. هواي خوب از نگاه ایرانیان ، هواي بارانی است و هواي خوب از دید اروپاییان ، هواي ابري است . غذاي ما با آنها فرق دارد و هوایی که تنفس میکنیم نیز. پس ما با آنها فرق داریم .
ایجاد یک چرخه اقتصادي ضروري ترین نکته است که جزئیات آن در محدودهي این گفتار نمیگنجد .
به کوشش مهرداد رایانی مخصوص
موانع و راهکارها برای خصوصی سازی تئاتر
( بر اساس بررسی تجربی کارگاه تئاتر بومرنگ)
رضا میکائیل زاده
به مناسبت برگزاری سمینار تئاتر خصوصی در ایران
29 و 30 دی و بهمن ماه 1387
اگر از کنار اتفاقاتی که برای ما می¬افتد، بی¬اهمیت عبور کنیم، مقصر کیست؟
من یک نقاش اقتصادی هستم. نقاش اقتصادی، کسی است که با شناخت از باورها و ارزش¬ها و رفتارهای جامعه اطراف خود به یک گروه تولیدی پیوند می¬خورد و راه را برای رسیدن به آرزوهایشان می¬سازد. به دلیل آنکه تمامی معایب موجود بر سر اقتصاد تئاتر، زخم¬هایی است که در طول پنج سال گذشته بر پیکرم نشسته و یادگاری¬های زیبایی است که از تئاتر کشورم به همراه دارم از درس¬های شیرینی سخن خواهم گفت که در مسیر تمام کسانی که بخواهند در این راستا حرکت کنند دیده خواهد شد. تاکید می¬کنم، مواردی که بازگو میشود تنها پیش فرض یا نظریه نیست، بلکه تجربیاتی است که من و دوستانم برای رساندن کارگاه تئاتر بومرنگ به یک بنگاه اقتصادی متحمل شدهایم.
بومرنگ فرزندی است که عصاره تجربیاتمان را در آن گرد آورده¬ایم و امروز برای تئاتر کشور به یادگار می-گذاریم.
اگر بخواهید درباره¬ی تنها بنگاه اقتصادی کشور که در زمینه تئاتر فعال است، بدانید که چگونه بعد از پنج سال توانسته به گردش مالی 6000000000 ریال در سال و همکاری 70نفر هنرمند و 7 پرسنل اداری ، یک حرکت اقتصادی را شکل دهد ، می¬توانید اطلاعات لازم را از سایت
www.boomerangtheater.ir دریافت کنید.
در مقاله¬ی مطرح شده تنها سه نکته¬ی اولیه و بنیادین از موانع موجود مطرح می¬شود و در ادامه راه کارهای اجرایی پیشنهاد می¬گردد.
نگاه اقتصادی هنرمندان بزرگترین مساله بر سر راه خصوصی سازی ، مقوله¬ی نگاه خود هنرمندان به اقتصاد در تئاتر است. هنرمندان به سابقه تاریخی غلطی که تجربیات شخصی و تعاریف افراد غیر حرفه¬ای درباره اقتصاد در ذهنشان ایجاد کرده¬اند ، همواره از کسانی که کاراکتر اقتصادی داشته باشند، می¬ترسند. مقداری از این ترس به این دلیل است خود را دست کم گرفته¬اند و احساس می¬کنند فردی که با اقتصاد آشنایی داشته باشد ، می¬تواند آنان را استثمار کند. این ترس بنیادی، فضا را برای انجام این عمل از طرف افراد سودجو هموار ساخته است در صورتی که اقتصاد و به کارگیری ابزارهای آن در راستای سودآوری بشر، طراحی شده است. با این ذهنیت تاریخی ، نزدیک شدن به هنرمندان علی الخصوص هنرمندان تئاتر کاری بس دشوار به نظر می¬رسد ، اما اراده ما بر این امر استوار بود و بر آن شدیم تا با ابزار اعتمادسازی، این مانع بزرگ از سر راه برداشته شود.
وسعت میدان انجام کار(از نگاه هنرمندان)
باور موجود هنرمندان آن است که فضای کار، یک فضای محدود است و آنها باید همواره رضایت عده¬ای را نگهدارند تا بتوانند کار کنند.یکی از عواقب این نوع نگاه، اصطلاحاً خالی کردن زیر پای همکاران است که باعث می¬شود گروه هنرمندان از یکدیگر دور و دورتر شوند در صورتی که با شفاف سازیِ میدان فعالیت هر گروه و باز بودن فضا برای ارتقا و رشد به جای تخریب، همراهی اتفاق خواهد افتاد بزرگترین مانع بر سر این حرکت ، مانع فرهنگی است و بزرگترین راه حل فرهنگی ،ایجاد شخصیت کاری برای هنرمندان است. من بارها و بارها این پرسش را مطرح کردم و بارها و بارها این پاسخ را شنیدم که:
اگر فلان اسپانسر بخواهد فلان کار را در کار لحاظ کنی چه میکنی؟ و هنرمند پاسخ داده من کاری که خودم بخواهم، انجام می¬دهم و کار اسپانسر را انجام نمی¬دهم . چرا چنین پاسخی وجود دارد؟
لازم به توضیح است که وقتی یک کارگردان ، منتظر فروش گیشه برای امرار معاش خود باشد، بنابراین به صورت غیرارادی پذیرفته که هنرش را بفروشد و این اصل به این معناست که هنرمند پذیرفته که شغلش هنر است و در این راستا نیز باید بپذیرد که در نظر گرفتن و اجرای نظرات یک اسپانسر، میتواند کمک بسیار زیادی در رسیدن به اهداف شغلی اش باشد و اوست که هنرمندانه اسپانسرها را به سمت اهداف خود میل میدهد.
یکی از راهکارهای برداشت موانع ، ایجاد شغل هنری و فرهنگ آن است.
جامعه ، هنرمند را صاحب شغل نمیداند ، زیرا هنرمند خودش نیز باور ندارد که شاغل است پس جامعه بیگناه است.
شیوه ارتباطی دولت با هنرمندان
دولت در طی سالیان گذشته ، باور داشته که هنرمندان ، توانایی انجام کارهای اقتصادی را ندارند ، بنابراین سکان اقتصاد را خود به دست خود گرفته و جالبی اینجاست که هنرمندان با تمام کاستی¬ها از این مقوله راضی هستند. اگر دولت ، روند اقتصادی حساب شده و قابل قبولی ارایه می¬داد شاید این وابستگی ، مفهوم می¬بود ، اما در حال حاضر؟! متاسفانه هنرمندان ، باوری اقتصادی مطلوبی ندارند.
راهکارها
اقتصاد، علمی است که انسان ، همانند تمامی آثار هنری آن را خلق کرده تا حس آسایش او را تامین کند، بنابراین با شناخت بهتر آن باید رویکردی تازه به این مقوله داشته باشیم .
ایجاد قوانین یکی از راهکارهای برداشتن موانع است که باید با مشخص کردن سرفصل¬های آن به سمت تبیین آن رفت.
– اصل تفکر گروهی ، مهم¬ترین عامل پیشرفت است که همواره بایستی از طرف دست اندرکاران یک بنگاه اقتصادی تقویت شود.
– اصل ایجاد نگاه مثبت به حرکت¬های اقتصادی به همان اندازه تفکر گروهی در رو به جلو حرکت کردن یک سیستم موثر است .
– در راه رسیدن به یک چرخه¬ی اقتصادی خصوصی مطلوب، ابتدا بایستی هویت شغلی گروه¬های نمایشی به عنوان یک تشکل اقتصادی تعریف شود. یکی از نیازهای گروه¬های مختلف ، داشتن دفتر کار است تا بتوانند در آنجا فعالیت¬های خود را بسامان کنند. با داشتن هویت شغلی، این امر ممکن خواهد شد و دولت می¬تواند در این باره کمک مفیدی انجام دهد.
– دولت، سرمایه¬های کلانی را برای راه اندازی اقتصاد در اختیار دارد که می¬تواند با توجه به توانایی اجرایی گروه¬ها مساعدت¬هایی را در اختیارشان قرار دهد تا آنان بتدریج رشد کنند. کمک¬های دولت در عرصههای مختلف نشان می¬دهد که این کمک¬ها تیغه دو لبه عمل می¬کنند، یعنی علاوه بر آن که میتوانند به ارتقای یک فعالیت به همان اندازه نیز می¬توانند کمترین توان اجرایی را هم از بین ببرند، پس بایستی در انجام این کار بسیار دقت کرد و کارشناسانه به موضوع نگریست.
– گروه¬ها، تماشاگران خاصی را برای نمایش¬های خود تربیت کنند و آن¬ها را در کنترل داشته باشند. – کارخانه هر گروه نمایشی، سالن نمایش اوست. پس یکی از راه¬های رسیدن به تئاتر خصوصی، امکان داشتن یک سالن برای یک یا چند گروه نمایشی است.
– حرکت اقتصادی هر گروه بایستی بر مبنای اسپانسر و گیشه تعریف شود تا هر یک از این دو فرآیند بتوانند یکدیگر را تقویت کنند.
باورهایی که ما را در رسیدن به اهداف اقتصادیمان کمک کرد، عبارتند از:
– ما بهترین هستیم، پس باید آن را ابتدا به خودمان و سپس به جهانیان ثابت کنیم.
– ما هیچ گاه نمی¬توانیم با متدهای اروپایی¬ها به اهدافمان دست پیدا کنیم. با دو مثال ساده آن را مقایسه می¬کنم:
کشاورزی ما متکی به آبیاری است و کشاورزی اروپاییان متکی بر دیمی بودن. هوای خوب از نگاه ایرانیان ، هوای بارانی است و هوای خوب از دید اروپاییان، هوای ابری است. غذای ما با آن¬ها فرق دارد و هوایی که تنفس می¬کنیم نیز. پس ما با آن¬ها فرق داریم.
ایجاد یک چرخه اقتصادی ضروری¬ترین نکته است که جزئیات آن در محدوده¬ی این گفتار نمی¬گنجد.اگر از کنار اتفاقاتی که براي ما میافتد، بیاهمیت عبور کنیم،مقصر کیست؟ من یک نقاش اقتصادي هستم . نقاش اقتصادي، کسی است که با شناخت از باورها و ارز شها و رفتارهاي جانعه اطراف خود به یک گروه تولیدي پیوند میخورد و راه را براي رسیدن به آرزوهایشان میسازد.
به دلیل آنکه تمامی معایب موجود بر سر اقتصاد تئاتر، زخمهایی است که در طول پنج سال گذشته بر پیکرم نشسته و یادگاريهاي زیبایی است که از تئاتر کشورم به همراه دارم از درس هاي شیرینی سخن خواهم گفت که در مسیر تمام کسانی که بخواهند در این راستا حرکت کنند دیده خواهد شد.
تاکید میکنم ، مواردي که بازگو میشود تنها پیش فرض یا نظریه نیست،بلکه تجربیاتی است که من و دوستانم براي رساندن کارگاه تئاتر بومرنگ به یک بنگاه اقتصادي متحمل ش ده ایم. بومرنگ فرزندي است که عصاره تجربیاتمان را در آن گرد آوردهایم و امروز براي تئاتر کشور به یادگار میگذاریم.
اگر بخواهید دربارهي تنها بنگاه اقتصادي کشور که در زمینه تئاتر فعال است ، بدانید که چگونه بعد از پنج سال توانسته به گردش مالی 6000000000 ریال در سال و همکاري 70 نفر هنرمند و 7 پرسنل اداري ، یک حرکت اقتصادي را شکل دهد ، میتوانید اطلاعات لازم را از سایت www.boomerangtheater.ir دریافت کنید .
در مقالهي مطرح شده تنها سه نکتهي اولیه و بنیادین از موانع موجود مطرح میشود و در ادامه راه کارهاي اجرایی پیشنهاد م یگردد.
نگاه اقتصادي هنرمندا ن بزرگترین مساله بر سر راه خصوصی سازي ، مقول هي نگاه خود هنرمندان به اقتصاد در تئاتر است.
هنرمندان به سابقه تاریخی غلطی که تجربیات شخصی و تعاریف افراد غیر حرفهاي درباره اقتصاد در ذهنشان ایجاد کردهاند ، همواره از کسانی که کاراکتر اقتصادي داشته باشند، میترسند.مقداري از این ترس به این دلیل است خ ود را دست کم گرفتهاند و احسا س میکنند فردي که با اقتصاد آشنایی دا شته باشد ، م یتوان د آنان را استثمار کند. این ترس بنیادي، فضا را براي انجام این عمل از طرف افراد سودجو هموار ساخته است در صورتی که اقتصاد و به کارگیري ابزارهاي آن در راستاي سودآوري بشر، طراحی شده است. با این ذهنیت تاریخی ، نزدیک شدن به هنرمندان علی الخصوص هنرمندان تئاتر کاري بس دشوار به نظر میرسد ، اما اراده ما بر این امر استوار بود و بر آن شدیم تا با ابزار اعتمادسازي، این مانع بزرگ از سر راه برداشته شود.
2- وسعت میدان انجام کار(از نگاه هنرمندان) باور موجود هنرمندان آن است که فضاي کار، یک فضاي مح دود است و آنها باید همواره رضایت عدهاي ر ا نگهدارند تا بتوانند کار کنند.یکی از عواقب این نوع نگاه، اصطلاحا خالی کردن زیر پاي ه مکاران است که باعث میشود گروه هنرمندان از یکدیگر دور و دورتر شوند در صورتی که با شفاف سازيِ میدان فعالیت هر گروه و باز بودن فضا براي ارتقا و رشد به جاي تخریب، همراهی اتفاق خواهد افتاد بزرگترین مانع بر سر این حرکت ، مانع فرهنگی است و بزرگترین راه حل فرهنگی ،ایجاد شخصیت کاري براي هنرمندان است.
من بارها و بارها این پرسش را مطرح کردم و بارها و بارها این پاسخ را شنیدم که : اگر فلان اسپانسر بخواهد فلان کار را در کار لحاظ کنی چه میکنی؟ و هنرمند پاسخ داده من کاري که خودم بخواهم، انجام م یدهم و کار اسپانسر را انجام نم یدهم . چرا چنین پاسخی وجود دارد ؟
لازم به توضیح است که وقتی یک کارگردان ، منتظر فروش گیشه براي امرار معاش خود باشد، بنابراین به صورت غیرارادي پذیرفته که هنرش را بفروشد و این اصل به این معناست که هنرمند پذیرفته که شغلش هنر است و در این راستا نیز باید بپذیرد که در نظر گرفتن و اجراي نظرات یک اسپانسر، میتواند کمک بسیار زیادي در رسیدن به اهداف شغلی اش باشد و اوست که هنرمندانه اسپانسرها را به سمت اهداف خود میل میدهد.
یکی از راهکارهاي برداشت موانع ، ایجاد شغل هنري و فرهنگ آن است. جامعه ، هنرمن د را صاحب شغل نمیداند ، زیرا هنرمند خ ودش نیز باور ندارد که شاغل است پس جامعه بی گناه است.
شیوه ارتباطی دولت با هنرمندان دولت در طی سالیان گذشته ، باور داشته که هنرمندان ، توانایی انجام کارهاي اقتصادي را ندارند ، بنابراین سکان اقتصاد را خود به دست خود گرفته و جالی اینجاست که هنرمندان با تمام کاستیها از این مقوله راضی هستند. اگر دولت ، روند اقتصادي حساب شده و قابل قبولی ارایه میداد شاید این وابستگ ی ، مفهوم م یبود ، اما در حال حاضر؟! متاسفانه هنرمندان ، باور ي اقتصادي مطلوبی ندارن د . راهکارها اقتصاد، علمی است که انسان ، همانند تمامی آثار هنري آن را خلق کرده تا حس آسایش او را تامین کند، بنابراین با شناخت بهتر آن باید رویکردي تازه به این مقوله داشته باشیم
. 3 ایجاد قوانین یکی از راهکارهاي ب رداشتن موانع است که باید با مشخص کردن سر فصلهاي آن به سمت تبیین آ< < رفت. - اصل تفکر گروهی ، مه مترین عامل پیشرفت است که همواره بایستی از طرف دست اندرکاران یک بنگاه اقتصادي تقویت شود .
– اصل ایجاد نگاه مثبت به حرکتهاي اقتصادي به همان اندازه تفکر گروهی در رو به جلو حرکت کردن یک س یستم موثر است . – در راه رسیدن به یک چرخ هي اقتصادي خصوصی مطلوب، ابتدا بایستی هویت شغلی گروههاي نمایشی به عنوان یک تشکل اقتصادي تعریف شود.یکی از نیازهاي گروههاي مختلف ، داشتن دفتر کار است تا بتوانند در آنجا فعالیتهاي خود را بسامان کنند.با داشتن هویت شغلی، این امر ممکن خواهد ش د و دولت میتواند در این باره کمک مفیدي انجام دهد.
– دولت ، سرمایههاي کلانی را براي راه اندازي اقتصاد در اختیار دارد که میتواند با توجه به توانایی اجرایی گروهها مساعدتهایی را در اختیارشان قرار دهد تا آنان بتدریج رشد کنند. کمکهاي دولت در عرصههاي مختلف نشان میدهد که این کمکها تیغه دو لبه عمل م یکنند، یعنی علاوه بر آن که میتوانند به ارتقاي یک فعالیت به همان اندازه نیز میتوانند کمترین توان اجرایی را هم از بین ببرند ، پس بایستی در انجام این کار بسیار دقت کرد و کارشناسانه به موضوع نگریست.
– گروهها، تماشاگران خاصی را براي نمایشهاي حود تربیت کنند و آنها را در کنترل داشته باشند.
– کارخانه هر گروه نمایشی، سالن نمایش اوست. پس یکی از راههاي رسیدن به تئاتر خصوصی ، امکان داشتن یک سالن براي یک یا چند گروه نمایشی است. – حرکت اقتصادي هر گروه بایستی بر مبناي اسپانسر و گیشه تعریف شود تا هر یک از این دو فرآیند بتوانند یکدیگر را تقویت کنند.
باورهایی که ما را در رسیدن به اهداف اقتصادیمان کمک کرد، عبارتند از : – ما بهترین هستیم ، پس باید آن را ابتدا به خودمان و سپس به جهانیان ثابت کنیم.
– ما هیچ گاه نمیتوانیم با متدهاي اروپاییها به اهدافمان دست پیدا کنیم. با د و مثال ساده آن را مقایسه میکنم: کشاورزي ما متکی به آبیاري است و کشاورزي اروپاییان متکی بر دیمی بودن. هواي خوب از نگاه ایرانیان ، هواي بارانی است و هواي خوب از دید اروپاییان ، هواي ابري است . غذاي ما با آنها فرق دارد و هوایی که تنفس میکنیم نیز. پس ما با آنها فرق داریم .
ایجاد یک چرخه اقتصادي ضروري ترین نکته است که جزئیات آن در محدودهي این گفتار نمیگنجد .